سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با دانش است که حکمت شناخته می شود . [امام علی علیه السلام]
کبوتر
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» گندم از گندم بروید ... جو ز جو

بچه که بودیم، نه بچه هم نبودیم. سوم دبیرستان بودیم که مدام ازمان امتحان میگرفتن. اصلا همه معلمها کورس گذاشته بودن که ما برای آخر ترم آماده آماده شویم. 

امتحان پشت امتحان. 

رحم نداشتند که .

یک روز بعد از نماز فکری توی سرم دوید. قبل از همه نمازخانه را ترک کردم و جفت کفشهای آقای مهدی صابر را کف رفتم و یک لنگش را پشت سطل آشغال گذاشتم و یک لنگ دیگرش را با خودم بردم سر کلاس. 

لنگ کفش را بی هیچ هیاهویی توی جامیز معلم گذاشتم و نشستم پشت نیمکت به خواندن فعلهای معتل عربی. 

نیم ساعتی گذشت و آقای صابر نیامد. تام و جری کلاس دویدند بین بچه ها و با خوشحالی فریاد زدند: کفشای آقای صابر گم شده! 

هنوز جیغ و ویغ شادی ملت هوا نرفته بود که قیافه زهرماری معاون مدرسه پیدا شد و فریاد  زد: خفه شین... بشینین درس بخونین الان دبیرتون میاد.. 

بچه ها که خوب کتاب را دوره کردند. به طرف میز پیش رفتم. لنگ کفش را برداشتم و رفتم طرف نمازخانه. لنگ کفش را انداختم دو متر آنطرفتر از سطل و برگشتم. 

آن روزها گذشت. 

رفته بودم نمازخانه برای نماز . وقتی برگشتم. هیچ کفشی نبود. معلمها یکی یکی رفتند. بچه ها هم. 

من مانده بودم تنهایی کنار در نمازخانه. 

معاون مدرسه دستپاچه دوید جلو. خندیدم گفت: کفشاتون کجاس؟... بچه ها ندیدن لابد ... بعد مستخدم را صدا زد. بعد مدیر هم آمد. بعد رفتند توی کلاسها. فریاد زدم: بی خیال ! خودم برش داشتم! خنده ای که لبم را رها نمیکرد معاون پرورشی را جذب کرده بود. برایش قصه سالها پیش را تعریف کردم. رفت توی کلاسی که امتحان داشتند. توی جامیز. یک جفت کفش چپیده بود!

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ر.رضاپور ( چهارشنبه 93/12/20 :: ساعت 11:13 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

غفلت
بچه ها مواظب باشید!!!
من اصرار دارم این منطقه را غرب آسیا بگویم!!!
لهجه مشهدی
روزه آن سالها
بزرگ یا کوچک؟ مسئله این است!
دزدهای ایرانی
نیمه شعبان 66
ماجرای آن اندوه
میثاقنامه خواهران شهید در همایش رسالت زینبی
عمو کربلایی جوانمرد
لیوان چای
گندم از گندم بروید ... جو ز جو
داستان دو ثانیه ای
ته دیگ باورنی
[همه عناوین(78)][عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 8
>> بازدید دیروز: 11
>> مجموع بازدیدها: 131642
» درباره من

کبوتر
ر.رضاپور
داستان را دوست دارید؟ من دوست دارم بنویسم. حالا هرچی!! داستان، خاطره یا حتی سرگذشت...

» پیوندهای روزانه

گلمیخ [165]
سراج [232]
[آرشیو(2)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
داستانهای من[4] .
» آرشیو مطالب
قلم نگاشته
داستانی
خرداد 89
مرداد 89
آبان 90
اسفند 1400
آبان 89
آذر 89

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
آقا
آفاق
منتظر
راحیل
سراجگ
شق القلم
منجی مهر
تصویری از هنر مردم
رفیق کوچولوی خوبم
عــــــــــروج
سیب سبز
اندیشه
کناد
فرهنگ و هنر مردم
بنت الحسین
کارگاه
تبار
علیرضا-ادب تعلیمی
قصه یک بسیجی
مُهر بر لب زده
هزاران یلدا
مدرسه
محمد قدرتی GHODRATI
جان نثاران حسین
پروازشقایق ها
سوزوکی1000
هنرمردان خدا
عکس جبهه
سبکبالان
عکسهای مستند دفاع مقدس
هزاره
تینا!!!!
پرتال بسیج دانش آموزی
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
اصلاحات
سرزمین خنگا
بلوچستان
دهکده کوچک ما

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





» طراح قالب