سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهترینِ برادرانت، کسی است که با راستگویی اش تو را به راستگویی بخواند و با اعمال نیک خود ، تو را بهبرترینِ اعمال برانگیزد . [امام علی علیه السلام]
کبوتر
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» غریب تویی نه مادرت

اصلا خوشم نمیاد هی میرن منبر و میگن غریب یا تویی یا مادرت؟

تو حرم وقتی که خوب دقت کنی می بینی غریب فقط امام رضاست. اصلا فراموش شدنی نیست. یک روز توی هر صحنی که چرخیدم چند تایی پیرزن را دیدم که حیران مانده بودند پولهایشان را چه کسی برداشته. مستقیم به آگاهی رفتم و گفتم: به هوش یک دزد آمده حرم و دارد صفا میکند. یک روز دور سقاخانه  چندتایی مرد را دیدم که دوربین به دست از یک نقطه فیلم میگرفتند جلو رفتم از آب خوردن ملت عکس و فیلم میگرفتند. یک روز زنی را دیدم که پابه پای یکی از علیه السلام ها قدم برمیداشت غرق آرایش. یک روز زنی را دیدم  دستهایش را که تجلی زیبایی بود تا آرنج بیرون آورده بودو وضو میگرفت جلو رفتم تا چیزی بگویم گفت تو جوجه پارسالی می خواهی به من درس دین بدهی من خودم استاد فلان جایم. یک روز به یکی گفتم اینجا وضو نگیر همسرش نزدیک آمد کارتی نشانم دادو گفت: من دستور میدهم و من گفتم: گوشم برای شنیدن حرفت کرشده. یک روز یک جفت احمق را پیدا کرده بودند که نذر داشتند دور ضریح گناه کنند. یک روز گوشه حرم احمقهایی را دیدم که روبروی نامحرمهای بسیاری حرکات عجیبی انجام میدادند. اینها یعنی ما جاهلهای دیوانه حرف اماممان را نمیفهمیم. 

حالا بقیع میرویم. اولش محرم شده ایم. حج رفته ایم. هرچی گناه داشته ایم شسته شده. همه جوره پاک پاک . می ایستیم کنار خاک بقیع و احساسمان پدر قلبمان را در می آورد و بعد زارزار گریه میکنیم و سبک نمیشویم. خب ما آنجا حرف اماممان را فهمیده ایم. نگاهمان جز به محرم خودمان به کس دیگری نیست. حواسمان جز به اعمال خودمان به چیز دیگری نیست. میخواهیم پاک شویم. می خواهیم خدا را برای خودمان بگیریم. اینجا چه؟ 

عشقمان شده گوشی طرف ضریح گرفتن. عکس برداشتن. حرف زدن. چیزی خریدن. دور ضریح رفتن. پارچه آن بالا انداختن و تمام. 

وقتی کسی را در بند اشرافیت به بند بکشی و حرفش را نفهمی غربت سنگین تری حس میکند. 

تا کسی که تمام عمرش خاک را زیبا و مظهر حق دانسته و سادگی را ترجیح میداده و زبانش را همه میفهمند و بر مظلومیتش همه می گریند. 

من با همه وجودم همیشه میگویم: غریب تویی امام رضا

شادی اش را صلوات



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ر.رضاپور ( سه شنبه 93/10/2 :: ساعت 1:38 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

غفلت
بچه ها مواظب باشید!!!
من اصرار دارم این منطقه را غرب آسیا بگویم!!!
لهجه مشهدی
روزه آن سالها
بزرگ یا کوچک؟ مسئله این است!
دزدهای ایرانی
نیمه شعبان 66
ماجرای آن اندوه
میثاقنامه خواهران شهید در همایش رسالت زینبی
عمو کربلایی جوانمرد
لیوان چای
گندم از گندم بروید ... جو ز جو
داستان دو ثانیه ای
ته دیگ باورنی
[همه عناوین(78)][عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 27
>> بازدید دیروز: 5
>> مجموع بازدیدها: 131815
» درباره من

کبوتر
ر.رضاپور
داستان را دوست دارید؟ من دوست دارم بنویسم. حالا هرچی!! داستان، خاطره یا حتی سرگذشت...

» پیوندهای روزانه

گلمیخ [165]
سراج [232]
[آرشیو(2)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
داستانهای من[4] .
» آرشیو مطالب
قلم نگاشته
داستانی
خرداد 89
مرداد 89
آبان 90
اسفند 1400
آبان 89
آذر 89

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
آقا
آفاق
منتظر
راحیل
سراجگ
شق القلم
منجی مهر
تصویری از هنر مردم
رفیق کوچولوی خوبم
عــــــــــروج
سیب سبز
اندیشه
کناد
فرهنگ و هنر مردم
بنت الحسین
کارگاه
تبار
علیرضا-ادب تعلیمی
قصه یک بسیجی
مُهر بر لب زده
هزاران یلدا
مدرسه
محمد قدرتی GHODRATI
جان نثاران حسین
پروازشقایق ها
سوزوکی1000
هنرمردان خدا
عکس جبهه
سبکبالان
عکسهای مستند دفاع مقدس
هزاره
تینا!!!!
پرتال بسیج دانش آموزی
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
اصلاحات
سرزمین خنگا
بلوچستان
دهکده کوچک ما

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





» طراح قالب