محرم که می شود خانه شان از سقف تا کف سیاه پوش است و هر شب عزاداری.
دیشب عروسی بود. همان خانه. همان آدمها.
زن و مرد وسط مجلس می چرخیدند و شیطان هم از سواری بر دوش این و آن حسابی کیف و حال می کرد.
گفتیم: ملت شماها سینه زن امام حسینید! شماها مداح و روضه خوانید!
گفتند: ای بابا امام حسینم وسط کربلا عروسی داشت. نداشت؟
گفتیم: به فرض که داشت اما جزء اسباب و بهایم شیطون که نشدن
گفتند: لااله الا الله! شیخ خودش وسطه نمیخواد شما منبر بری.
بعد دسته جمعی صدایشان را بالاتر بردند و شور بیشتری به دستگاه موسیقی حواله کردند و بیشتر تلوتلو خوردند.
حالا به این فکر میکنم راستی فایده روضه بی اثر چیست یا چرا روضه ها اثرشان به دو ماه یا کمتر محدود شده؟ یعنی میشود اثر روضه را بالا برد تا جایی که مثل کربلاهای مکرر ایران مثل کربلاهای مکرر دنیا مثل هر روز عاشورایی داشته باشیم درخودمان تا در صف آرایی یزید وجودمان، حسین را قربانی نکنیم؟
می شود زینب وجود ما خطابه بخواند و کاخ سیاه درونمان را ویران کند؟
می شود سر بریده آرزوهای روحمان را در پرده رباب بخوانیم؟
می شود سکینه را از افسار ذوالجناح عشق به خیمه ها رسانیم تا در بی آرامشی تمام به آسمان پرواز کنیم؟
می شود حسینی باشیم و حسینی بمیریم و حسینی بیدار شویم؟