سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خرسندى مالى است که پایان نیابد [ و بعضى این گفته را از رسول خدا ( ص ) روایت کرده‏اند . ] [نهج البلاغه]
کبوتر
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» نامه ای برای دوست

بچه که بودم خیلی دلم می خواست برای امام نامه بنویسم، اما نمی توانستم.

بزرگتر که شدم باز دلم میخواست نامه بنویسم. نمی شد، نمی توانستم.

راستش خدا رحمت کند حاج آقای معلمی را وقتی می گفت کوفیان برای امام نامه نوشتند و بعد ... عقلم انگار خشک می شد. نمی توانست فکر بکند. از کار می ایستاد و معلی را خیره خیره نگاه می کردم.

نوجوانی ام نامه هایی را دور از چشم دیگران مینوشتم و پنهان می کردم. مینوشتم که فدایت شوم. می نوشتم که دوستتان دارم. می نوشتم که دلم می خواهدنامه را برایتان بفرستم اما می ترسم. نمی خواهم روی این دوستت دارم های بی معرفت ما کسی حساب باز کند اما امام امر کنی به خدایی که در جانم فریاد می زند، خواهم آمد.

بزرگتر شده بودم انگار دستم هم به خوب به قلم می چسبید. حالا دیگر هر روز می نوشتم.بازهم برای خودم. روز به روز . چه کرده ام. چه می کنم. چرا. برای چه؟ چه میخواهم و سرانجام چه خواهد شد؟

نمی دانم چه شد ناگهان لو رفتم و نامه نویسی برای آن بزرگ آن هم  ازطرف عده ای خاص برگردنم حلقه شد.

از آن پس کو به کو برایش نامه می نوشتم و کسی می خواند و عده ای گوش می کردند و دلهایی گریه کنان به سویش می شتافتند.

گذشت... هر کس دلش می خواست چیزی بنویسد و رویش نمی شد زنگ می زدکه ما بیعتی میخواهیم.. ما سوگندنامه میخواهیم.. ما میثاقی می خواهیم.. نه خیال کنی تکراری ..نه نمی شد تکراری.. روز ها مدام فرق میکرد. درست مثل خود امام که در سخنرانی سال 74 یک جور عبرت عاشورا داشتند و سال 76 یک جور دیگر. این روزها هم قربانش بروم همه جوره عبرتها را به ما می آموزد کاش یاد بگیریم.

حضرت عباسی..حالا هنوز هم میترسم.. می ترسم چون ابن عباس هم وسط معرکه... راستی حر هم ...

می ترسم چون نامه نوشته ام. می ترسم چون مسئولم... مسئولیم. همه ما .. همه در کنار هم...

راستی باید ترسید از اینکه حقی را نا حق کنیم یا ناحقی را حق!

راستی ما امروز کجای معرکه ایم؟

دلم میخواهد بدانم چقدر راست گفته ام؟



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ر.رضاپور ( پنج شنبه 88/9/26 :: ساعت 12:0 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

غفلت
بچه ها مواظب باشید!!!
من اصرار دارم این منطقه را غرب آسیا بگویم!!!
لهجه مشهدی
روزه آن سالها
بزرگ یا کوچک؟ مسئله این است!
دزدهای ایرانی
نیمه شعبان 66
ماجرای آن اندوه
میثاقنامه خواهران شهید در همایش رسالت زینبی
عمو کربلایی جوانمرد
لیوان چای
گندم از گندم بروید ... جو ز جو
داستان دو ثانیه ای
ته دیگ باورنی
[همه عناوین(78)][عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 10
>> بازدید دیروز: 18
>> مجموع بازدیدها: 128699
» درباره من

کبوتر
ر.رضاپور
داستان را دوست دارید؟ من دوست دارم بنویسم. حالا هرچی!! داستان، خاطره یا حتی سرگذشت...

» پیوندهای روزانه

گلمیخ [165]
سراج [232]
[آرشیو(2)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
داستانهای من[4] .
» آرشیو مطالب
قلم نگاشته
داستانی
خرداد 89
مرداد 89
آبان 90
اسفند 1400
آبان 89
آذر 89

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
آقا
آفاق
منتظر
راحیل
سراجگ
شق القلم
منجی مهر
تصویری از هنر مردم
رفیق کوچولوی خوبم
عــــــــــروج
سیب سبز
اندیشه
کناد
فرهنگ و هنر مردم
بنت الحسین
کارگاه
تبار
علیرضا-ادب تعلیمی
قصه یک بسیجی
مُهر بر لب زده
هزاران یلدا
مدرسه
محمد قدرتی GHODRATI
جان نثاران حسین
پروازشقایق ها
سوزوکی1000
هنرمردان خدا
عکس جبهه
سبکبالان
عکسهای مستند دفاع مقدس
هزاره
تینا!!!!
پرتال بسیج دانش آموزی
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
اصلاحات
سرزمین خنگا
بلوچستان
دهکده کوچک ما

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





» طراح قالب