اونجا شيرخوارگاه بوده به مصلحت يه روزايي سنگر شد اگه قراره سنگر نباشه بهتر همون شيرخوارگاه باشه .برااين جناب فضول هم بگيد يه روزايي اونجا غرق در شهيد ميشد . دهها گل پرپرو ميچيدن كنار هم و مردم منتظر كه يكي يكي تا حرم آقا رودوششون نوازش بدن . حالا دست تقدير هر روز يه اسمي روش ميذارن و يه گروهي از اونجا منفعت مي برن .اما هنوز بوي رفقاي سفر كرده رو ميده .
سلام كفترم
حالا اون اتاق ها چي شده ؟!
روزهاي زيبايي بود .
از من به تو نصيحت به اين سراج گير نده ، كارش از ديوار گذشته !!!
از دست رفته ، آخه خيلي داره درس ميخونه ، خودشو كشته برا درس ها و امتحاناش ، بيا زياد مزاحمش نشيم !!!!
عشق بسيجيها به همينه كه كارميكنن وكاري به حرفها ندارن . دلشون خونه از بعضي مصلحت انديشيها ولي مطيع آقاشون و مولاشون هستند . يكي رنگ زيباي سبز روبه لجن مي كشه و راست راست راه ميره وعربده مي كشه چوبشو بسيجي مظلوم مي خوره واقعا كه بايد بهشون گفت اگر بسيجي نبود ناموستون اينجا نبود .. . حالااين خاطره ناحيه و كانون چيه ... ميشه منم بدونم .
سلام كبوتر به قول خودت هر ديدي بازديدي داره اوومدم انجام وظيفه.
يا علي
سلام
چه عجب راه افتادي!
ببين تو يكي ژست اين آدماي قاطي رو درنيار چون آدم بشو نيستي !!!
فهميدي!
راستي ....
هيچي!