سلام بر كبوتر اهل دل
مرقومه ي مباركتان را كه خواندم ،ياد بيت شعري افتادم از شاعري كه نمي شناسمش
پيرو پروانه باش و شمع شبانه
جان بده اما خموش دم مزن از آن
از غم بي حاصلي شعله برآور
وز پي نا قابلي اشك بيافشان
اشك ، اشكِ رهروِ ِ ز قافله مانده
اشك ، اشكِ طفل ِ دور مانده ز دامان
زنده به اشكيم،اشك،بهر كسي كو
كشته ي اشك است،اشكِ زينب كبري
و الخ...
بگذريم
كلام تان به جان ِ دلمان نشست
از قلم نيافتيد انشاالله
آمديم اينجا كه ديدم مرحمت فرموديد و حقير را عضو دوستان قلم زديد
سپاس گزارم!
اطاله كلام نمي كنم
اين دست ساده و خالي دخيلتان/ما را فقط به رسم رفاقت دعا کنيد
بر قرار باشيد
يا حق