• وبلاگ : كبوتر
  • يادداشت : يك روز
  • نظرات : 0 خصوصي ، 10 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + خاكريز313 
    شما كه دست به قلم خوبي دارين ياد امام رو زنده كنيد . اين مزدورا دارن پاشونو از گليمشون درازتر مي كنن و از صبر ملت سوء استفاده كردن .
    پاسخ

    سمعا و طاعتا... ياعلي!
    راستش اين فضول خوديه.. بي خيالش شيم. حالا يه چن روزي ويرش گرفته ما رو بذاره تو خماري... وگرنه كه خوب مي دونه اتاق من اتاق كدوم شهيد بود؟ همون اتاق 9.. تازه خوبم مي دونه اتاق 35 چي بود.. كي اولين بار اومد اتاق 37 چي بود چي شد؟ مهم اينه كه ما هنوز همديگرو مي بينيم و هنوز پشت هميم... ياعلي!
    + خاكريز313 

    اونجا شيرخوارگاه بوده به مصلحت يه روزايي سنگر شد اگه قراره سنگر نباشه بهتر همون شيرخوارگاه باشه .برااين جناب فضول هم بگيد يه روزايي اونجا غرق در شهيد ميشد . دهها گل پرپرو ميچيدن كنار هم و مردم منتظر كه يكي يكي تا حرم آقا رودوششون نوازش بدن . حالا دست تقدير هر روز يه اسمي روش ميذارن و يه گروهي از اونجا منفعت مي برن .اما هنوز بوي رفقاي سفر كرده رو ميده .

    پاسخ

    سلام بر خاكريز. چه عيبي داره يه فضولي هم بياد تو اين وب متروكه؟ حالا خاكريز..سنگر.. شيرخوارگاه.. هنرمندان.. كانون.. دانش آموزي.. ناحيه.. بازرسي.. هرچي.. مهم اينه كه ما هم نفس كشيديم. همونجايي كه شهيد كاظمي... شهيد كاوه.. شهيد برونسي.. شهيد ... راستي چه هوايي داشت بهارش!
    + فضول 
    عجب دلهاي نازكي كه برا اتاق مي سوزه. اي دادبيداد .اونجا شده مهمون سرا . يعني يه عده ديگه ميان حالشو مي برن ..
    پاسخ

    سنگر، برا هر بسيجي سنگره، چه مهمونخونه بشه كه اصلش همينه چه خاكريز كه بازم اصلش همينه... ولي دست بردار تا لوت ندادم. من مثل اون دو تا رفيقم تو خماري نمي مونم.. دارم برات ... فعلا!

    سلام كفترم

    حالا اون اتاق ها چي شده ؟!

    روزهاي زيبايي بود .

    از من به تو نصيحت به اين سراج گير نده ، كارش از ديوار گذشته !!!

    از دست رفته ، آخه خيلي داره درس ميخونه ، خودشو كشته برا درس ها و امتحاناش ، بيا زياد مزاحمش نشيم !!!!

    پاسخ

    سلام قربونت برم! حالا فعلاامر شما رو اطاعت مي كنيم... به چشم طلاجان.. راستي عكت روبرومه.. دلم براتون تنگ!

    عشق بسيجيها به همينه كه كارميكنن وكاري به حرفها ندارن . دلشون خونه از بعضي مصلحت انديشيها ولي مطيع آقاشون و مولاشون هستند . يكي رنگ زيباي سبز روبه لجن مي كشه و راست راست راه ميره وعربده مي كشه چوبشو بسيجي مظلوم مي خوره واقعا كه بايد بهشون گفت اگر بسيجي نبود ناموستون اينجا نبود .. . حالااين خاطره ناحيه و كانون چيه ... ميشه منم بدونم .

    پاسخ

    سلام ايشالا براتون توضيحشو مي نويسم. البته چيز خاصي نيس.ولي قشنگه
    + فضول 
    اين كانونه عجب خاطره انگيز بوده ها . ..؟بد كردن جمعش كردن ... خوش به حال بسيجيها كه پشت سرشون حرفهاست ...
    پاسخ

    سلام بر فضول معرکه. راستش وقت کنم خاطره اولين روزي که بعد از انتقال ناحيه به جاي فعليش رفتيم و کانون رو تحويل گرفتيم خواهيم نوشت. ولي خب تا اون موقع تو خماري فضوليش بمون رفيق!القصه ! خوش بحال بسيجي ها که هر چي هم پشت سرشون حرفه امامشون دل به دلشون داده و ... بمون فضول!... بازم ممنون که سر زدي.

    سلام كبوتر به قول خودت هر ديدي بازديدي داره اوومدم انجام وظيفه.

    يا علي

    پاسخ

    سلام . ممنون از لطف و دو صد سپاس.

    سلام

    چه عجب راه افتادي!

    ببين تو يكي ژست اين آدماي قاطي رو درنيار چون آدم بشو نيستي !!!

    فهميدي!

    راستي ....

    هيچي!

    يا علي

    پاسخ

    سلامچه عجب ... کجايي؟ از آدم نشدن من همين بس که تو رفيقمي و از آدم نشدن تو همين بس که هنوز تو ديواري.. راستي بس نيست اينهمه لاي ديوار موندي مي خواي مثه نوزادان بمي از لاي ديوار درت بيارم؟... يادش بخير سنگر.. يادش بخير ... کانون... يادش بخير .. اتاق 62 يادش بخير اتاق 37 يادش بخير بعضيا... که البته ... بگذريم ... ياعلي ... منتظرتم
    كاش من هم نوشتن بلد بودم تا روزهايم را ثبت مي كردم.
    پاسخ

    کاش من هم هنرمند بودم تا بي کلمه اي حرفم را به خورد فکر و ذهن مردم بدهم. راستي اعياد مبارکتان .